آوینا در بیست وشش ماهگی
تیر94 - تیر امسال ، اولین رمضانی بود که درک کردی، جالب بود برات غذا نخوردن فردی که روزه است. یاد گرفته بودی وقتی سیر می شدی و دیگه غذا نمی خواستی، می گفتی: "نه نمی خوام، من روزه ام" - البته امسال اولین شب احیایی بود که بیدار موندی کامل، با ما دعا خوندی مثلا، دعا کردی یرای همه و در نهایت سحری خوردی و خوابیدی. همچنان در این روزها، دردسرهای ترک پوشک رو داشتیم... تا اینکه برای اولین بار کنترل پی پی رو در روز جمعه 19 تیر کسب کردی...تبریک ما پیروز شدیم...هورااااااااااااااااا (این مرحله واقعا سخت بود برای هر سه تامون) - ماجرای گوشواره و دردسرهای آن همجنان ادامه داشت، تا اینکه در نهایت در شب بی...
نویسنده :
افسانه و محمدرضا
23:11